الینا الینا ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

نفس مامان

19 ماهگی عزیزه دلم

1393/3/23 12:48
نویسنده : الی
665 بازدید
اشتراک گذاری

23 خرداد 1393

سلام پرنسس کوچولوی مامان محبت

عزیزه دلم دیروز 19 ماهگیت تموم شد و واسه خودت جیگری شدی نفسکم . بغل

من و شما و بابایی سه نفره 2 هفته رفتیم مسافرت و خیلی خیلی بهمون خوش گذشت بعضی جا ها شما یه کم بدقلقی میکردی و نمیخواستی به حرفمون گوش بدی ولی زودی قانع میشدی یا ما رو قانع میکردی خندونک که مورده دوم بیشتر بود خنده. توی سفر اصلا خوب غذا نمیخوردی و من مدام نگران بودم که شما گرسنه ای غمگین واسه همین تصمیم گرفتم از سفر برگردیم از شیر بگیرمت و قراره از فردا این کار و بکنم خطا واسه خاطره خودت که بهتر غذاتو بخوری آخه خیلی به ممه وابسته شدی گریه. عاشق دریا بودی و همش میگفتی آب بازی وقتی هم میرفتی تو آب بیرون اومدنت با خدا بود . چشمک

الینا جونی خیلی شیطون و بازیگوش شدی و دوست داری خودت کاراتو انجام بدی قاشق دستت میگیری که غذا بخوری تا قاشق میبری سمت دهنت همه غذا ها میریزه رو زمین و قاشق خالی میره تو دهنت . خنده دیشب میخواستم بخوابونمت بهت گفتم مامان یادته رفتیم دریا میگفتی هان بعد پرسیدم تو دریا چی هست مامان گفتی ماهی من اون لحظه این جوری بودم تعجب فکر نمیکردم یادت مونده باشه چشمک. خیلی وروجک شدی وقتی بابا تو صدا میزنی میگی بابا جون , باباجون  اگه بابا حواسش نباشه و جواب تو نده اسمش و صدا میزنی میخوای بگی محسن میگی مُتِن خنده. یه عروسک داری که عاشقشی همچین با احساس میبوسیش خندونک بهش میگی داداسی همه جا هم با خودت میبریش .   جدیدا قبل از اینکه بخوای پی پی کنی میگی پیف پیف واسه همین تصمیم گرفتم از پوشک بگیرمت راضی.  جدیدا وقتی از چیزی میترسی میگی ترسید الهی قربئنت بشم شیرینم . خیلی بانمک شدی هر کلمه ای که میگیم شما سریع تکرارش میکنی .

تسبیح : تبسی خنده

کفش : تبش

پشه : پسه

بچه : بتشه

محسن : مُتِن

مرسی : سی

گوشی : شی

گل : گل

داداشی : داداسی

توپ : پوت

قرمز : اِمز

لاک : ناک

اَخ : اَک

خوابیده : آبیده

یه سری کلمه دیگه هم هست که حافظه ی من یاری نمیکنه مامان جون خندونک.

قربونت برم چیزی به دوسالگیت نمونده باورم نمیشه دخترم این قدر بزرگ و خانوم شده . عاشقانه دوستت دارم بهترینم  . بوسبوسبوس

دخترم میخواد کمک کنه . خندونک

فدای اون چشمات بشم من مامانم . بوس

سرگرم بازی با ماسه ها .

عشق آب بازی کلی ذوق میکردی عزیزم . محبت

داری چیبس میخوری .   عصبانی

الینا و داداشش . چشمک

اینجا داری چوب جمع میکنی واسه آتش .

کمک به بابا . خندونک

این چه مدل بغل کردن دادشه اخه . بی حوصله

تله کابین نمک آبرود و الینا تعجب کرده . بغل

ماشین بازی با بابایی . بوس

وقتی تایم بازی تموم شد زدی زیر گریه . دلشکسته

ای جونممم دخمل قرتی .محبت

قربون خنده هات .بوسبوس

بردیمت شهر بازی خیلی خوشت اومده بود ولی نمیدونم یه هو چی شد که ترسیدی

و گریه کردی فکر کنم از یه اقایی که اونجا بود ترسیدی . چشمک

باغ پرندگان اصفهان _ دنبال پرنده ها میگشتی . بوس

خسته شده بودی اما دوست داشتی خودت راه بری و بغل نمیومدی. خندونک

موهات و از پشت بسته بودم خیلی تغییر کردی . بوس

یه سری عکس دیگه هم هست که بعدا میزارم تو وبت نفسم . بوس

پسندها (4)

نظرات (2)

مامان الهام
24 خرداد 93 22:35
عاشق اون عکس یکی مونده به آخرم که کلاه سرشه
الی
پاسخ
قربونت برم مامان الهام جون
مامان مهدیس
10 تیر 93 15:08
سلام اتفاقی وب دخترتونو دیدم چون یک ماه با دختر من فرق داره برام جالب بود به وب دختر منم سر بزنید
الی
پاسخ
سلام عزیزم چه جالببببببب کاش ادرس وب ه دختره گلتون و میزاشتید .
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس مامان می باشد