12 تیر سالگرد ازدواج مامان و بابا
12 تیر 1392
سلام ناز دردونه مامان
امروز 12 تیر هفتمین سالگرد ازدواج من و بابا جونه. دخملم پارسال این موقع شما توی دلم بودی و من یه مامان پر از استرس بودم و حتی نه من و نه بابایی سالگرد ازدواجمون و یادمون نبود اما امسال شما خانوم خانوما توی بغلمونی و ما امشب و جشن میگیریم بابا جون هم واسم یه دسته گل خوشگل خریده مرسی محسن جونمممممممم دوست دارم .
از کارای جدیدت بگم که واسه خودت میرقصی و نینای نای میکنی فک کنم از وقتی رفتیم عروسی عمه صدیقه واسه خودت رقاص شدی تا صدای موزیک مشنوی خودت و تکون میدی و با دستات میرقصی تازه بشکن زدن و هم یاد گرفتی انگشت شصتت و به انگشت اشاره میزنی و تکون تکون میخوری دست هم میزنی وقتی میگیم الینا دست بزن دست میزنی و میخندی قربونت برم که خیلی زود همه چی و یاد میگیری .
چند روزه دیگه میام عکسای جدید تو میزارم عکسایی که لباس عروس پوشوندمت واسه عروسی عمه جون .
عاشقانه دوست دارم .