شیطنت های دخترکم
11 مرداد 1392 سلام به دختره خوشگل و دوست داشتنی خودم دخترم ماه رمضون داره تموم میشه و ما روزهای گرمی رو میگذرونیم واسه همین ما جرات نمیکنیم ببریمت بیرون فقط شبا میبریمت دور دور اخه چند هفته پیش چشمات بدجور قرمز و ملتهب شده بود بردیمت دکتر گفت واسه آفتابه و کلی هم باهامون دعوا کرد که حق ندارید دختره خوشگلمو روزا ببرید بیرون خدا رو شکر با داروهایی که دکتر داد چشمات زود خوب شد ولی من خیلی خیلی حرص خوردم و نگرانت بودم عزیزم . الینای من چند وقتی هست که کلاغ پر بازی میکنی اینم مامانی بهت یاد داده این قده بامزه انگشت تو میزاری زمین و برمیداری که دلم میخواد بخورمت عاشقه این هستی که بابایی شما رو روی شونه هاش بزاره و راه ...
نویسنده :
الی
18:21