9 ماهگی دخملی
22 مرداد 1392
سلام دخمل طلای مامان
مبارکککککککککک 9 ماهگیت هم تموم شد به سلامتی . نمیدونی چه قدر زود گذشت این 9 ماه اصلا نمیتونم باور کنم این قده بزرگ و خانوم شدی .
9 ماهه که شدی انیس و مونس من و بابا و تموم زندگیمون شیطون بلا .
الینا جونم خیلی به من و بابایی وابسته شدی وقتی بابایی نیست و رفته سره کار اسمش و که میارم نگاهت میره سمته در الهی بمیرم که منتظری بابایی برگرده خونه و خودت و واسش لوس کنی .
مامانی جدیدا خوب شیر نمیخوری و من و نگران کردی بیشتر دوست داری بهت غذا بدم اونم از غذاهای خودمون حالا ایشالا آخر هفته میریم مرکز بهداشت ببینیم وزن دخملمون خوبه .
خیلی بانمک و خوردنی شدی تا صدای موزیک و میشنوی زودی شروع میکنی به رقصیدن و خودتو و تکون میدی و دست میزنی کلی از این کارت فیلم گرفتیم و با دیدنش لذت میبریم نفسم .
یاد گرفتی وقتی بهت میگیم ببعی کجاست با انگشتت نشونش میدی خانوم گاوه رو هم میشناسی و نشونش میدی فدات بشم دخمله باهوشم .
راستی اینم بگم که هنوز چهار دست و پا نمیری و تنبلی میکنی و فقط دوست داری یه جا بشینی و بازی کنی مامان جون یه تکون به خودت بده دیگه.
مامانی جدیدا خیلی بد خواب شدی و شبها نمیتونی خوب بخوابی و با جیغ و گریه از خواب میپری نمیدونم دلیلش چیه ولی میگن واسه خاطره دندوناته ایشالا زودتر دندونات در بیان و شما این قدر اذیت نشی فدات بشم من .
از بودنه با دخترم خیلی خیلی لذت میبرم و خیلی دوست دارم نفسه من.
این عکس الینا بعد از خوردنه میوه نوشه جونت خانمیییی
الهی قربونت بشم که تازگی ها اینجوری میخوابی
این مایوها رو هم خاله المیرا جون واست خریده قربونه دخملم برم که این قده خوشگل شده
قربونه این نگاهت برم من عزیزه دلــــــــم