برای فرزندم
٢٧ فروردین 1391
سلام جیگر گوشه خوبی مامانی؟؟؟
عزیزه دلم امروز خدا رو شکر حاله مامانی خیلی بهتر شده آخه دیشب خیلی حالم بد بود همش درد داشتم و خیلی نگران تو بودم قشنگم اما امروز خیلی حالم خوبه و تصمیم گرفتم دیگه از تو خونه بیرون نرم تا حسابی حالم بهتر بشه و شما هم همش اذیت نشی.
میوه ی دلم مامان تو ببخش اگه صبحها دیر از خواب پا میشه و نمی تونه زیاد صبحونه بخوره آخه مامانی خیلی تنبل شده و همش دلش میخواد بخوابه ولی از این به بعد قول میده زیاد شما رو گرسنه نگه نداره .
مامی جونم هنوز نمیدونم دخملی یا پسمل ؟؟؟ ولی فقط آرزو میکنم که سالم و سلامت باشی و تو دل مامانی بهت خوش بگذره و صحیح و سالم به دنیا بیای .
بهار زندگی مامان ، این دو ماه رو هم محکم بچسب به دل مامانت که خیالم راحت بشه و بعدش دیگه هیچ نگرانی نداشته باشم.
از بابا محسن برات بگم که همش با هات حرف میزنه و روی شیکم مامان واست بوس میزاره و خیلی خیلی دوست داره . از روزی هم که اومدیم خونه خودمون همش بهش زحمت دادم و واسمون آشپزی میکنه دستش درد نکنه که این قدر به فکر من و شماست از بابایی تشکر میکنیم .
عزیزم خیلی دوست داریم یه دنیا بوووس واسه عشق زندگیم