31 هفتگی
28 شهریور 1391
سلام دختره نازو خوشگلم ایشالا حالت خوبه خوب باشه
امروز مامانم اینا برگشتن شهرشون این مدت خیلی بهشون عادت کرده بودم و بهم خیلی خوش گذشته بود عصری یه هویی دلم گرفت و اشکام ریخت ولی بازم به روی بابایی نیاوردم چون ایشالا 2 هفته دیگه من باید برم پیشه اونا و تا زمانه به دنیا اومدنه شما اونجا بمونم.
خوشگلم الان توی 31 هفتگی هستی و حسابی لگد پرونی میکنی و تکونات خیلی عمقی شده بابایی از تکون خوردنات کلی فیلم گرفته که کاملا مشخصه خیلی شیطونییییییی خاله المیرا و ریحانه هم که دست میزاشتن روی شیکم مامان خیلی خوششون میومد از لگدای تو خانوم طلا و کلی هم متعجب میشدن .
مامان جون اتاقه تو با کمکه مامانم و خاله جونا چیدیم خیلی ناز شد ایشالا عکساشو زوده زود میزارم اینجا عزیزم .
عزیزم این آخریها خیلی داره دیر میگذره دیگه رسما شبا نمیتونم بخوابم همش نفسم میگیره ایشالا زودتر سالم و سلامت بیای تو بغلم و مامانی استرساش کم شه و دختره خوشگل و نازشو ببینه.
راستی نی نی خاله راضیه هم 18 شهریور به سلامتی دنیا اومد یه دختره خوشگل به اسمه آوین ایشالا هم بازیهای خوبی بشید واسه هم .
عزیزم همه دارن لحظه شماری میکنن که روی ماه تو زودتر ببینند ایشالا سالم و سلامت باشی بوس واسه دخمله نازم الینا جان .