یک ماهگی الینا جونم
22 آذز 1391
سلام فرشته کوچولویه خودم
امروز شما 30 روزتونه یعنی یک ماهه شدی الهی من قربونت بشم که 30 روزه مهمونه ما هستی و حسابی خودتو تو دله همه جا کردی .
الینا جونم بابایی 20 روزگی تون برگشت خونه و منو شما هنوز خونه آقا جون مهمون هستیم وقتی بابایی رفت خیلی دلم گرفت ولی به خودم قول دادم که محکم باشم و این روزها رو هم به خوبی بگذرونم. بابا محسن خیلی خیلی دلش واسه گل دخترش تنگ شده و هر روز دخملش و از طریقه اینترنت میبینه و کلی باهاش حرف میزنه شما هم کلی واسش دلبری میکنی و چشم از لب تاپ برنمیداری و کاملا بابا جونت و میشناسی .
این عکس رو هم بابا جونت واست درست کرده دستش درد نکنه بوس واسه بابا محسنه مهربون .
دختره عزیزم من هنوز باورم نمیشه که فرشته کوچولوم تو بغلمه و گاها اشکام میریزه ولی همش خدا رو شکر میکنم که دخترم سالم و سلامته .
خانوم طلا وفتی 20 روزه بودی رفتیم دکتر و وزنه شما 3 کیلو و 600 گرم بود قربونت بشم که یه خورده توپولی شدی اینو هم بگم که شیره مامان و خوبه خوب میخوری نوشه جونت عزیزه دلم .
من و مامانی جون 29 روزگی برایه باره دوم شما رو حموم کردیم دورت بگردم که اصلا گریه نکردی و تازه خیلی هم خوشت اومد از حموم کردن و هر چی مامانی آب میریخت رویه تنت بیشتر لذت میبردی و کیف میکردی و شدی یه دسته ی گل . اینم عکسه عزیزه دلم قبله این که همه لباسات و تنت کنیم .
الینا جون دیگه همه چیز و خوب تشخیص میدی و همه رو میشناسی و حسابی بازی گوشی میکنی و دوست داری همش باهات حرف بزنیم و کلی هم به حرف های ما میخندی قربونه دختره خوش خنده و خوشروم برم من .
دخترم این روزا همش دلدرد داری وقتی دلت درد میکنه دلم ریش میشه که این همه به خودت میپیچی و هر چی دارو بهت میدم بازم گریه میکنی قربونه اون دله کوچولوت برم من .
بابا جون قراره یکم دی برگرده پیشمون آخ جون اولین شبه یلدایی دخترم همه دوره هم جمع هستیم .
مامان جون ببخشید این چند وقت نتونستم چیزی واست بنویسم سرم شلوغ بود ولی قول میدم از این به بعد تند تند وبت و آپ کنم و یه عالمه عکسه خوشگل از دختره بی نظیرم بزارم .
بوس واسه دخمله نازم عاشقتم مامان جون
اینا هم چند تا عکس از الینای جیگر تا 30 روزگی :