دلتنگی
سلام میوه ی دلم
خوبی مامانی؟؟؟ نمی دونم الان که دارم واست می نویسم واقعا تو وجودم لونه کردی یا نه ؟
کوچولوی عزیزم خیلی دلم واست تنگ شده بود گفتم بیام و باهات حرف بزنم. الهی مامان فدات بشه که داری بهم نزدیکتر و نزدیکتر میشی ، الان چند روزه بیشتر احساست میکنم قند عسلم .
مامانی اگه بدونی که چه قدر من و بابایی منتظر اومدنتیم خیلی زیادددددددددددددد بابایی که خیلی امیدوارتر از منه اما من بازم مثل همیشه استرس دارم و بعضی اوقات هم اشکام سرازیر میشه اما دوستای خوبم تو کلوب همیشه به من لطف داشتن و بهم دلگرمی میدن خیلی دوسشون دارم و ازشون تشکر میکنم .
این چند وقت حسابی مزاحمه بابایی شدم و بهش کلی زحمت دادم ایشالا که بتونم واسه بابای مهربونت جبران کنم. آخه بابایی خیلی خیلی دوست داشتنی و مهربونه.
عزیز دردونه ی مامان این دفعه دیگه مامان و سر کار نزار و محکم محکم به دل مامانی بچسب و مامان و بابات و خوشحال کن قول میدیم دنیا رو به پات بریزیم و چیزی واست کم نزاریم شیرینم .
عزیزه دل مامان ، من و بابایی هنوز تهرانیم ایشالا جمعه پرواز میکنیم به سمت خونه من خیلی خوشحالم امیدوارم زودتر بیام و خبر اومدنتو برات بنویسم عسلکم .
خیلی دوست داریممممممممممممممم