الینا الینا ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

نفس مامان

دخمل گلم

21 خرداد 1391 سلام دخمل نازنینممممممممممممممممممم خوبی عشقم امروز صبح  خاله ریحانه نتونست باهام بیاد دکتر واسه همین با , بابام رفتم دکتر واسه سونوگرافی. شکر خدا دکتر گفت همه چیز خوبه و نی نی سالمه و هیچ مشکلی نداره من قبلش خیلی استرس داشتم ولی خدا رو شکر که همه چیز خوب بود گلم . وزنتم 170 گرم و قد عزیزه دلم هم 16 سانتی متر بود الهی مامان دورت بگرده  و اخرش هم دکتر گفت نی نی دختره   الهی قربونت بشم که عاشقتمممممممممممم خیلی خوشحال شدم مامانی  بالاخره جنسیت خوشکل مامانی معلوم شد هورااااااااااااااااااا . بعده سونو اول به بابایی زنگ زدم و خیلی جدی بهش گفتم نی نی پسر بود و بعدشم همه چیز و واسش توضیح دادم...
21 خرداد 1391

سونوی nt

31 اردیبهشت 1391 سلام توت فرنگی مامان خوبی نفسم ؟؟ من و بابایی چهارشنبه رفتیم دکتر واسه سونوی ان تی من خیلی خیلی استرس داشتم  به منشی دکتر هم که گفتم میخوام با همسرم برم تو اتاق بهم خندید  و اجازه نداد بابایی همرام بیاد و من و تنهایی فرستاد البته این و بگم که خیلی علاف شدم و قبلشم دو تا شکلات خوردم تا شما خوشمل مامان حسابی سرحال باشی  خلاصه وقتی دکتر سونو رو انجام داد من شما رو میدیدم و کلی ذوق میکردم قربونت بشم که بزرگتر شده بودی عسلممممممممم دکتر گفت همه چیز خوبه و نگران نباشم و بعدش یه عکس از دست و پای کوچولوت گرفت و بهم نشون داد خودشم کلی ذوق کرد که چه عکس قشنگی گرفته از دست کوچولوی جیگر مامان . الهیییییی...
31 ارديبهشت 1391

روز مادر

23 اردیبهشت 1391 سلام عزیزه مادر ای قشنگ ترینم امروز ولادت حضرت فاطمه زهرا و  روزه مادر و روزه زنه. من آرزو داشتم همیشه روزه مادر و بهم تبریک بگن و بالاخره به این آرزوی شیرین هم رسیدم . دیشب بابایی مهربون روزه مادر و بهم تبریک گفت و بهم کادو داد البته کادوش پول بود  مرسی از بابا جونی بوس واسه بابایی از طرف من و شما  امروزم مامان جونم و بابا جونم بهم تبریک گفتن که اشک تو چشام جمع شده بود یعنی واقعا منم مامان شدم خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتت. منم به مامان مهرونم این روز و تبریک گفتم و براش آرزوی سلامتی کردم . عزیزم لحظه شماری میکنم که زودتر بیای بغلم و مامان صدات کنم ایشالا سالم و سلامت باشی و ساله دیگه این رو...
23 ارديبهشت 1391

نگرانی های مامانی

١٣ ادیبهشت 1391 سلاممممممممممممم عسل خوشمزه ی مامان  خوبی عشقم ؟؟؟   الهیییییییییییی حالت خوبه خوب باشه کوچولوی مامانیییییییییی مامانی این چند وقت که نتونستم واست بنویسم عذر خواهی میکنم اخه حاله مامانی خوب نبود همش حالت تهوع داشتم اما خدا رو شکر الان خیلی حالم بهتره . از دیشب واست بگم که تا صبح درد داشتم  و صبحی هم دلم واینستاد که نرم دکتر به بابایی زنگ زدم و کلی گریه کردم بس که ترسیده بودم  بابای مهربون هم زود خودش و رسوند خونه و با هم رفتیم بیمارستان پیش خانم دکتر مهربون که همش بهم دلداری داد که این دردا به خاطره بارداریه و ، واسمون سونو نوشت که باید عصر میرفتم انجام میدادم . از اون موقع تا وق...
13 ارديبهشت 1391

9 هفتگی

2 اردیبهشت 1391 سلام نفس مامانی خوبی همه ی زندگیم ؟؟؟  مامان جون من و بابایی امروز رفتیم دکتر و خانم دکتر گفت همه چیز خوبه ولی هنوز زوده واسه شنیدن صدای قلب شما مامانی دلم آب شد که این دکترا همش میگن زوده زوده  . حالا باید صبر کنم تا همون 12 هفته که دوباره میرم دکتر و سونو و تا اون موقع باید کلی انتظار بکشم قلبونت بشم من . امشب با بابا محسن رفتیم بازار واست یه دامن و ساپورت خوشکل خریدیم  البته چون ازش خوشمون اومد خریدیم این اولین لباسیه که از وجودت خبر داریم و واست میخریم مبارکت باشه عزیزم انشاالله سالم به دنیا بیای و بپوشیش واسه مامان و بابا حسابی قر بدی الهی دورت بگردم من .     &nbs...
3 ارديبهشت 1391

نفس مهربونم

ا اردیبهشت 1391 سلام نازنینم خوبی نفس مادر؟؟؟ مامانی امروز جمعه است و من خیلی دلم گرفته  البته جمعه ها همیشه اینجوریه ولی امیدوارم با اومدن شما دیگه واسم دلگیر نباشه . عزیزه دلم امروز 8 هفته و 6 روزته فردا میشی 9 هفته هوراااااااااااا قراره با بابایی بریم دکتر ایشالا که بتونم صدای قلب کوچمولوتو بشنوم شیرینم . قربونت برم که این قدر حرف گوش کنی چون حال مامانی خیلی خیلی بهتره الهی من دورت بگردم . بازم ازت عذر خواهی میکنم که نمی تونم درست و حسابی غذا بخورم و از غذا خوردنم لذت نمیبرم اما قول میدم تا جایی که بتونم به فکر شما باشم قند عسلم . گلم برای مامان و بابا دعا کن . دوست داریممممممممممممممم. ...
1 ارديبهشت 1391

برای فرزندم

٢٧ فروردین 1391 سلام جیگر گوشه خوبی مامانی؟؟؟ عزیزه دلم امروز خدا رو شکر حاله مامانی خیلی بهتر شده آخه دیشب خیلی حالم بد بود همش درد داشتم و خیلی نگران تو بودم قشنگم اما امروز خیلی حالم خوبه و تصمیم گرفتم دیگه از تو خونه بیرون نرم تا حسابی حالم بهتر بشه و شما هم همش اذیت نشی. میوه ی دلم مامان تو ببخش اگه صبحها دیر از خواب پا میشه و نمی تونه زیاد صبحونه بخوره  آخه مامانی خیلی تنبل شده و همش دلش میخواد بخوابه ولی از این به بعد قول میده زیاد شما رو گرسنه نگه نداره . مامی جونم هنوز نمیدونم دخملی یا پسمل ؟؟؟ ولی فقط آرزو میکنم که سالم و سلامت باشی و تو دل مامانی بهت خوش بگذره و صحیح و سالم به دنیا بیای . بهار ز...
27 فروردين 1391

دلتنگ عزیز جون و آقا جونی

٢٥ فرودین ١٣٩١ سلام کنجد کوچولوی مامان خوبی عزیزه دلم ؟؟؟ مامانی امروز برگشت خونه خودمون پیش بابا جونت که خیلی دلش واسه من و شما خوشملک تنگ شده بود. تو هواپیما همش استرس داشتم که نکنه اتفاق بدی واسه شما بیوفته و همش با خودم صلوات میفرستادم که خدا رو شکر هر دومون صحیح و سالم رسیدیم پیش بابا جون. مامانی سر غروب یهویی دلم گرفت آخه به عزیز جون و اقاجون و خاله ها و دایی ها عادت کرده بودم  اونجا کلی بهمون رسیدگی کردن که بازم ازشون تشکر میکنم اما دلم واسشون تنگ شده مخصوصا دایی امیر که خیلی ناراحت بود که من دارم از پیششون میرم اخه دایی امیر دایی کوچولویه و ٩ سالشه و خیلی خیلی شما رو دوست داره و همش واسه شما سپند دود میکر...
25 فروردين 1391

6 هفتگی

16 فروریدن 1391 سلام خوشکل ماماننننننننننننن خوبی نفسم ؟ الهی من قربونت بشم امرزو من و بابایی رفتیم واسه اولین بار دکتر   و سونو شدم فدات بشم من که هنوز خیلی کوچمولویی  وقتی خانم دکترمهربون  سونو کرد کلی ذوق کردم   اصلا باورم نمیشد که داره این چیزای خوب و در مورده شما میگه کلی هم خوشحال بود که گفت به به قلب کوچلوی شما هم تشکیل شده اما گفت هنوز زوده که صدای خوشکل قلب تو بشنویم ایشالا 6 هفته ی دیگه من کلی واسه اون روز ذوق دارم الهی دورت بگردم این عکس زیبای قلب شما که خانم دکتر بهمون داد ای جونمممممممممممم   مامانی من و بابا انشاالله فردا از تهران برمیگردیم و میریم پیش عزیز ج...
16 فروردين 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس مامان می باشد