الینا الینا ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

نفس مامان

يک سال گذشت ....

25 اسفند 1391 يک سال از اولين باري که فهميدم يک فرشته آسموني قراره بياد تو زندگيمون ميگذره . همين روز پارسال وقتي با بابايي رفتيم آزمايشگاه دل تو دلم نبود بدونم جواب آزمايش چيه آخه خيلي وقت بود منتظره اين روز بوديم . با شنيدن مثبت بودن جواب آزمايش انگار دنيا رو بهمون دادن .خدا آخره سال بهترين عيدي رو واسه ساله جديد بهمون داد خدايا شکرت . دختره نازنينم ،اليناي خوشگلم تو بهترين هديه خداوند به ما بودي الهي قربونت بشم که اينقدر شيرين و خوردني شدي 25اسفند هر سال بهترين خاطره ي زندگيم يعني بودن تو در وجودم رو برام ياد آوري ميکنه.خدا را بابت همچين نعمت بي نظيري شکر گزارم دخترم تا بي نهايت دوستت دارم. ...
16 فروردين 1392

چهار ماهگی فرشته ی من

22 اسفند 1391 سلام به عسل خوشمزه مامان عزیزه دلم امروز 4 ماهگیت تموم شد . 4 ماه از لحظاته با تو بودن میگذره و تو چه قدر زود داری قد میکشی و بزرگ میشی . فدای دختره نازم بشم که این قدر خوشرو و مهربونه و با همه میخنده و همه رو به خودش جذب میکنه . الینای عزیزم خیلی خوردنی شدی مخصوصا وقتی بلند و صدا دار میخندی من عاشقه این خنده هاتم آرزو میکنم همیشه خنده رویه لبات باشه عزیزم . از بابایی واست بگم که خیلی خیلی دوست داره و تو تمومه دنیاشی . بابا جون با تمومه وجودش میاد خونه که نگاهت کنه و بغلت کنه و با دخمله نازش حرف بزنه مامان جونم شما بهترین بابای دنیا رو داری خیلی با حوصله و صبوره . بعضی شبها که شما بی خواب میشی و دوست دا...
22 اسفند 1391

100 روزگی الینا نفسم

2 اسفند 1391 سلام به دخمله نازنینم الینا جونم امروز 100 روزه شدی ماشالله 100 روزگیت مبارککککککککککککککک زمان خیلی زود میگذره و شما بزرگ و بزرگتر میشی دختره بی نظیره من . 100 روزه که شدی عزیز درودونه ی خونه ی ما ای جونم که این قدر شیرین و دوست داشتنی هستی مادر به قربونه این دخمل طلا بره . مامان جون این و بگم که شما دو روزه سرماخوردی و اصلا حال نداری الهی بمیرم واست که مقصره اصلی که باعثه سرما خوردنت شد من بودم  با یه بی احتیاطیه من این جوری شد من و ببخش عزیزم  واسه همین بردیمت دکتر وزن شما هم 6 کیلو و 300 گرم بود  دکتر هم بهت دارو داد داروهاتو سر وقت بهت میدم انشالله زوده زود خوب شی نفسم . الینای...
2 اسفند 1391

سه ماهگی عسلم

 22 بهمن 1391 سلام به دردونه خانومم الینا جونم امروز 90 روزه شدی یعنی  سه ماهت تموم شد دورت بگردم دختره نجیب و آرومم که چه قدر بزرگ و خانوم شدی . ماشالله به جونتتتتتتتتتتتتتتتتتت خیلی بازیگوش شدی و دوست داری همش باهات حرف بزنیم و تو هم هی بخندی و ذوق کنی و اغو اغو کنی . عاشقه تماشا کردنه تلویزیونی وقتی میزنی به گریه جلویه تلویزیون ساکت میشی الهی قربونت بشم جیگرم . چیزهای مورده علاقه تو تلویزیون , فرش بازیت , کتاب هات , تابلوهای روی دیوار , آویزه تختت , عروسکات هستن .  من عاشقه خنده هات هستم وقتی میخندی انگار دنیا رو بهم میدن خیلی زیبا و خواستنی تر میشی عزیزه دلم قربونه خند هات بشم من مادر .  الی طلا...
22 بهمن 1391

75 روزگی پرنسس کوچولو

7 بهمن 1391 سلام به دختره یکی یه دونم   الینای عزیزم 4 روزه پیش یعنی 3 بهمن تولده من بود اما مصادف شد با سومین روزه فوت کردنه دختر عموی مامان وای مامانی من هنوز تو شوکم باورم نمیشه دختر عموم از دنیا رفته باور کردنش خیلی واسم سخته  خدا رحمتش کنه واسه همین نتونستیم تولد بگیریم اما بابایی شبه قبلش بهم تبریک گفت و کادوشو بهم داد ممنونم از محسن جونم. الینا جونی امروز شما 75 روزه شدی یعنی دو ماه و نیمه ای جونم دخملم چه بزرگ شده یه خرده هم شیطون شدی همش دلت میخواد بغلت کنیم و زودی از اسباب بازی هات خسته میشی قربونت برم وقتی واست کتاب میخونم خیلی دقیق عکسایه کتاب و نگاه میکنی و باهاشون میخندی و اغو اغو میکنی و از خودت صدا ...
7 بهمن 1391

واکسن دوماهگی

25 دی 1391 سلام الینای عزیزم دیروز با بابایی بردیمتون مرکز بهداشت واسه واکسن دو ماهگی . مامان جون من از روزی که دنیا اومدی نگرانه این واکسنت بودم آخه شنیده بودم خیلی دردناک و وحشتناکه . شما و بابایی رفتین تویه اتاق و من بیرون موندم اخه دلم نمیومدم ببینم دخملم و آمپول میزنن . وقتی پرستار اولین آمپول و زد شما چنان جیغی کشیدی که دلم تیکه تیکه شد و زدم زیره گریه رفتم تویه اتاق قربونت بشم زودی ساکت شدی دوباره اومدم بیرون دومین آمپول و که زدن تو پات دیگه خیلی  خیلی گریه کردی و منم باهات گریه میکردم فدات بشم که خیلی درد کشیدی عزیزم تا تویه ماشین همین جوری جیغ میزدی و گریه میکردی تا شیشه شیر و دهنت گذاشتم شروع کردی به خوردن و ب...
25 دی 1391

دو ماهگی الینا جونم

22 دی 1391 سلام به فرشته کوچولوی مامان دو ماهگیت مبارکککککککککککککککک الینای نازم امروز 2 ماهه شدی الهی مامان فدات بشه که خانم شدی واسه خودت . وای عزیزم چه قدر زود گذشت روزها و شما شدی 2 ماهه .ماشالله روز به روز بزرگ تر و خوشگل تر و دوست داشتنی تر میشی الهی مامان دورت بگرده . 2 روز پیش مامانی برگشت خونه خودشون خیلی دلم گرفت  اخه این چهار ماه یعنی دو ماه قبل از این که  شما به دنیا بیای من رفتم خونه مامانی و تا 47 روزگی شما اونجا موندم و بعدشم مامانی جون باهامون اومد اینجا و مراقبه من و شما بود من خیلی بهش وابسته شده بودم و حسابی تو زحمت انداختمش. از مامانه مهربونم خیلی ممنونم که هیچ وقت تنهام نزاشت و تویه ...
22 دی 1391

گوشواره

١٥ دی ١٣٩١ سلام به دخمله ناز و باز یگوش مامان الینا جونم , من و بابایی وقتی شما ٤٦ روزتون بود بردیمتون مطبه دکتر واسه سوراخ کردن گوش. تویه راه خیلی نگران بودم و همش استرس داشتم اصلا تصوره اون لحظه که باید درد میکشیدی خیلی برام سخت بود  من نتونستم دوام بیارم از اتاق اومدم بیرون وقتی صدای جیغ زدنت و گریه کردنت اومد دلم کباب شد و پا به پات گریه کردم خیلی اذیت شدی  فدای اون اشکات بشم . مامان جون من و ببخش که اذیت شدی . بعد از این که گوشاتو و سوراخ کردیم با بابایی رفتیم اسباب بازی فروشی و واست یه عروسک خردیدم که الان عاشقشی و همش دوست دارری باهاش بازی کنی قربونت برم . وقتی ٤٧ روزه بودی با مامانی ...
15 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس مامان می باشد