الینا الینا ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

نفس مامان

با کلی تاخیر و شرمندگی

31 تیر 1391 سلام دختر مامان الهی قربونت بشم عزیزم خوبی؟؟ مامان و بببخش آخه خیلی وقته نتونستم واست چیزی بنوسیم عزیزم آخه دستم و دلم به نوشتن نمیومد . عزیزه دلم من و بابایی دو هفته پیش رفتیم تهران برای سونو و یه سری آزمایشات که من خیلی نگرانشون بودم  ولی خدا رو شکر سونو خیلی خوب بود و دکتر گفت وزنه خانوم طلا 360 گرمه الهی قربونه اون دست و پای کوچولوت برم من  و مطمئنمون کرد که شما 100 ٪ دختری و منم با خیال راحت واست خرید کردم و کلی چیزای خوشمل خوشگل خریدم ایشالا مبارکت باشه و به سلامتی از همشون استفاده کنی گلم . اما از اونجایی که یکی از آزمایشا دیر آماده میشد و ما نمیتونستیم بیشتر از این تهران بمونیم توی مطب با...
31 تير 1391

مامان و بابا منتظرتن عزیزم

سلام نفس مامان امیدوارم خوب باشی که مطمئنم پیش خدای مهربون حالت خوبه خوبه. عسلکم من و بابایی 1386/4/12 ازدواج کردیم الانم 2 ساله که منتظره اومدنتیم .مامانی زودتر بیا دیگه دارم خسته میشم بس که منتظرت موندم دیگه بیشتر از این مامانی رو اذیت نکن . نفسم من و بابایی برای اومدنت خیلی داریم سختی میکشیم اما همه رو به جون می خریم تا تو خوشکلکم زودتر بیای تو بغلمون. مامانی من امروز تازه یاد گرفتم وبلاگ بسازم واسه ی عشق زندگیم یه وبلاگ پر از عشق و محبت فقط برای تو نفسم تا وقتی به دنیا اومدی و بزرگ شدی بیای بخونیش امیدوارم دوست داشته باشی. عشق مامان وبابا بیشتر از این منتظرمون نزار و زود بیا تو دل مامانی تا یه زندگیه شیرین 3 نفره ...
31 تير 1391

16 هفتگی

19 خرداد 1391 سلام حبه انگورم خوبی عزیزه دلم مامانی رو ببخش که خیلی وقته نتونسته واسه نفسش چیزی بنویسه عزیزه دلم من حدودا یک ماه میشه که خونه عزیز جونم و بابایی هم تو خونه خودمون تنهاست خیلی دل تنگشم  بابا هم دلش واسه من و شما حسابی تنگ شده و لحظه شماری میکنه که برگردیم خونه . گلم من و بابایی هنوز نمیدونیم دختری  یا پسر  ولی امیدوارم سالم و سلامت باشی مهم نیست دخمل باشی یا پسمل خوشکل مامان میوه دلم قراره 2 روزه دیگه با خاله ریحانه برم دکتر و سونوگرافی بشم ایشالا دکتر بتونه جنسیت شما رو تشخیص بده بی صبرانه منتظره اون روزم . همه حدس میزنن شما دختری ولی بازم سلامتی عزیزه دلم مهمتره خیلی خیلی...
31 تير 1391

خبرای خوب

4 تیر 1391 سلام دخمله خوشگلمممممممممممم خوبی نفسه مادر؟؟؟ الهی قربونت بشم که داری اظهاره وجود میکنی واسه مامانت  دیشب برای اولین بار تو دلم تکون خوردی منم کلی ذوق کردم  و از بس هول کردم بابایی رو بیدار کردم و همش اشکام میریخت بابا هم کلی ذوقید و قربون صدقت رفت  قربونت بشم اون لحظه واسه ی همه دوستای منتظرم دعا کردم تا این حسه شیرین و تجربه کنن . الهیییییییییییییی آمیییییییییییییییییین . مامانی امروز کلی خبرای خوب شنیدم اولیش مامان شدنه دوستم تبسم بود خدایا شکرت که جوابه صبره دوستم و دادی خیلی ممنونم ازت خدا جونممممممممممممم . دومیشم هم که به زودیه زود دوستم خاله نسرین قراره ازدواج کنه هوراااااااااااااااااا&nbs...
4 تير 1391

دخمل گلم

21 خرداد 1391 سلام دخمل نازنینممممممممممممممممممم خوبی عشقم امروز صبح  خاله ریحانه نتونست باهام بیاد دکتر واسه همین با , بابام رفتم دکتر واسه سونوگرافی. شکر خدا دکتر گفت همه چیز خوبه و نی نی سالمه و هیچ مشکلی نداره من قبلش خیلی استرس داشتم ولی خدا رو شکر که همه چیز خوب بود گلم . وزنتم 170 گرم و قد عزیزه دلم هم 16 سانتی متر بود الهی مامان دورت بگرده  و اخرش هم دکتر گفت نی نی دختره   الهی قربونت بشم که عاشقتمممممممممممم خیلی خوشحال شدم مامانی  بالاخره جنسیت خوشکل مامانی معلوم شد هورااااااااااااااااااا . بعده سونو اول به بابایی زنگ زدم و خیلی جدی بهش گفتم نی نی پسر بود و بعدشم همه چیز و واسش توضیح دادم...
21 خرداد 1391

سونوی nt

31 اردیبهشت 1391 سلام توت فرنگی مامان خوبی نفسم ؟؟ من و بابایی چهارشنبه رفتیم دکتر واسه سونوی ان تی من خیلی خیلی استرس داشتم  به منشی دکتر هم که گفتم میخوام با همسرم برم تو اتاق بهم خندید  و اجازه نداد بابایی همرام بیاد و من و تنهایی فرستاد البته این و بگم که خیلی علاف شدم و قبلشم دو تا شکلات خوردم تا شما خوشمل مامان حسابی سرحال باشی  خلاصه وقتی دکتر سونو رو انجام داد من شما رو میدیدم و کلی ذوق میکردم قربونت بشم که بزرگتر شده بودی عسلممممممممم دکتر گفت همه چیز خوبه و نگران نباشم و بعدش یه عکس از دست و پای کوچولوت گرفت و بهم نشون داد خودشم کلی ذوق کرد که چه عکس قشنگی گرفته از دست کوچولوی جیگر مامان . الهیییییی...
31 ارديبهشت 1391

روز مادر

23 اردیبهشت 1391 سلام عزیزه مادر ای قشنگ ترینم امروز ولادت حضرت فاطمه زهرا و  روزه مادر و روزه زنه. من آرزو داشتم همیشه روزه مادر و بهم تبریک بگن و بالاخره به این آرزوی شیرین هم رسیدم . دیشب بابایی مهربون روزه مادر و بهم تبریک گفت و بهم کادو داد البته کادوش پول بود  مرسی از بابا جونی بوس واسه بابایی از طرف من و شما  امروزم مامان جونم و بابا جونم بهم تبریک گفتن که اشک تو چشام جمع شده بود یعنی واقعا منم مامان شدم خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتت. منم به مامان مهرونم این روز و تبریک گفتم و براش آرزوی سلامتی کردم . عزیزم لحظه شماری میکنم که زودتر بیای بغلم و مامان صدات کنم ایشالا سالم و سلامت باشی و ساله دیگه این رو...
23 ارديبهشت 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس مامان می باشد