نزدیکتر شدن به نی نی عزیزم
سلام عسلکم امیدوارم حالت خوبه خوب باشه عزیزه دلم . خوشکل مامان این چند روزی که وقت نکردم واست چیزی بنویسم به خاطر این بوده که من و بابایی رفته بودیم عروسی عمو حسین خیلی خوش گذشت اما بازم جای شما خیلی خالی بود عزیزم . از اونجا هم دوباره رفتیم دکتر و بازم آمپول اما مامانی دیگه از این چیزا نمی ترسه چون می دونه که زوده زود قراره بیای پیشمون نفسم . عسلکم من و بابات داریم همه ی تلاشمون و می کنیم که شما هر چی زودتر بیای و یه زندگی پر از عشق و امید رو با هم بسازیم . مامان جونی بابای مهربونت دوباره من و غافلگیر کرد و واسه ی ولنتاین یه کادوی خیلی قشنگ بهم داد خیلی خوشحالم کرد ...
نویسنده :
الی
16:03