الینا الینا ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

نفس مامان

نزدیکتر شدن به نی نی عزیزم

سلام عسلکم امیدوارم حالت خوبه خوب باشه عزیزه دلم . خوشکل مامان این چند روزی که وقت نکردم واست چیزی بنویسم به خاطر این بوده که من و بابایی رفته بودیم عروسی عمو حسین خیلی خوش گذشت  اما بازم جای شما  خیلی خالی بود عزیزم  . از اونجا هم دوباره رفتیم دکتر و  بازم آمپول اما مامانی دیگه از این چیزا نمی ترسه چون می دونه که زوده زود قراره بیای پیشمون نفسم . عسلکم من و بابات داریم همه ی تلاشمون و می کنیم که شما هر چی زودتر بیای و یه زندگی پر از عشق و امید رو با هم بسازیم . مامان جونی بابای مهربونت دوباره من و غافلگیر کرد و واسه ی ولنتاین یه کادوی خیلی قشنگ بهم داد خیلی خوشحالم کرد ...
6 مهر 1391

دلتنگتم عزیزم

سلام عزیزه دل مادر خوبی نفسم؟؟؟؟ من و بابایی برگشتیم از مسافرت اول رفتیم مامانی رو دانشگاه قشم ثبت نام کردیم و بعدش رفتیم تهران دکتر. جای شما خیلی خالی بود عزیزم . الانم مامانی داره هر روز آمپول میزنه اما با هزار ترس و لرز تا شما عشقم زودتر بیای تو بغل مامانی . از خدای بزرگ میخوام که جواب زحمات من و بابایی رو بده و هر چی زودتر بیای پیش ما. ا مروز خیلی دلم گرفته بود اونم به خاطر نبودن شماست که با اومدنت زندگی ما دگرگون میشه عشقم. بیشتر از این ما رو منتظر نزار عزیزه مادر خیلی دوست دارم.                      ...
6 مهر 1391

قدمت روی چشم من و بابایی

                                                                                 سلام مامانیییییییییییییییی خوبی عزیزه دلمممممممممممممممممممم اصلا نمی تونم باور کنم تو الان تو دلمی قربونت برم من الهیییییییییی  عزیزه دلم من ...
6 مهر 1391

31 هفتگی

28 شهریور 1391 سلام دختره نازو خوشگلم ایشالا حالت خوبه خوب باشه  امروز مامانم اینا برگشتن شهرشون این مدت خیلی بهشون عادت کرده بودم و بهم خیلی خوش گذشته بود  عصری یه هویی دلم گرفت و اشکام ریخت ولی بازم به روی بابایی نیاوردم چون ایشالا 2 هفته دیگه من باید برم پیشه اونا و تا زمانه به دنیا اومدنه شما اونجا بمونم. خوشگلم الان توی 31 هفتگی هستی و حسابی لگد پرونی میکنی و تکونات خیلی عمقی شده بابایی از تکون خوردنات کلی فیلم گرفته که کاملا مشخصه خیلی شیطونییییییی خاله المیرا و ریحانه هم که دست میزاشتن روی شیکم مامان خیلی خوششون میومد از لگدای تو خانوم طلا و کلی هم متعجب میشدن . مامان جون اتاقه تو با کمکه مامانم و خاله...
28 شهريور 1391

الینای کاراته کار :)))

26 مرداد 1391 سلام عروسک مامان و بابا الهی دورت بگردم دختر خوشگلمممممممم که این همه شیرین شدی و واسه من و بابایی دلبری میکنی قربونه اون دست و پای کوچولوت بشه مامان . بابایی که باهات حرف میزنه انگار صداشو میشناسی و لگد میزنی به دلم و من و بابایی ریسه میریم از خنده الینای عزیزم خیلی بهت وابسته شدم مامانی شما هم که قربونتون برم همیشه حواست به مامان هست و تکون میخوری و من نگرانت نمیشم مرسی دختره نانازم که به فکره مامانت هستی میبوسمتتتتتتتتتتت. مامانی امروز 26 هفته و 5 روزه که تو دله مامانی و همه جا همراه منی عزیزم . عزیزم ایشالا تا چند روزه دیگه مامان و بابام قراره بیان خونمون و اتاقه شما رو بچینیم امیدوارم ک...
26 مرداد 1391

دختر شیطونه دوست داشتنی من

9 مرداد 1391 سلام نفسه مادر خوبی دخملم ؟؟؟ الهی قربونت بشم که خیلی فعالی و همش تو دلمه مامانی وول میخوری و شیطونی میکنی بعضی اوقات این قده لگدات محکمه که مامانی دردش مگیره الهی عزیزم بشی با اون دست و پاهای کوچولوت چه جوری این قده محکم لگد میزنی ؟؟ عزیزم من عاشقه این لگدا و تکون خوردن هاتم و کلی ذوق میکنم  و فکر کنم وقتی دنیا بیای دلم واسه این روزا تنگ بشه  ولی عزیزم اونجوری هر روز رویه ماه تو میبینم و خدا رو شکر میکنم که همچین فرشته ای بهم داده . خانم طلای من تا حالا دو بار سکسکه کردنت و متوجه شدم وایییییییییییی چه حالی میده کلی با بابایی خندیدیم و ذوق کردیم قربونه اون سکسکه کردنت بشم مننننننننننننن . ما...
9 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس مامان می باشد